loading...

آئین مستان

روضه حضرت عباس,متن مداحی شهادت حضرت عباس,مداحی شهادت حضرت عباس,متن مداحی حضرت عباس,مداحی حضرت عباس,متن روضه شهادت حضرت ابوالفضل,روضه شهادت حضرت ابوالفضل,شهادت ح

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6710 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3816 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 2384 زمان : نظرات (0)

 

تا روی خاک پا کشیدی برادر

ان شاءالله هیچوقت برادرت جلوت جون نده ها

تا روی خاک پا کشیدی برادر

تنهایی منو دیدی برادر

با این خجالتی که تو چشاتِ

داری خجالتم میدی برادر

دیدن هی پاهاشُ جمع میکنه   هی خودشئ جمع میکنه

دارم تمنا میکنم ، اباالفضل

چشامُ دریا میکنم ، اباالفضل

خودم میرم از زیر پایِ لشکر

دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل

 چرا دستاتُ پیدا میکنم؟! آخه این دستا قیامت سبب شفاعت امت مادرمه مادرم با این دستا کار داره ..

رسید بالاسرش ، شاید درست نباشه این لفظ شاید به دور از شان امام باشه اما ببخشید دیگه واژه ای نبود این داغ انقدر سنگینِ نوشتن ابی عبدالله گریه زیاد کرد کربلا ..

کنار بدن قاسم جوری گریه کرد از حال رفت بالاسر علی اکبر بلند گریه میکرد وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء اما بالاسر عباس دیگه گریه نمیکرد داد میزد .. صرخ الحسین .. چی میگفت؟!..

رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم

بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم

این دوتارو من کاری ندارم ، این دوتا خیلی اذیت نمیکنه گرچه روضه ست ، اما بعدیش جا داره آدم داد بزنه بعدیشو غیرتی گوش میده

رسیده مادرم ، تورو خدا پاشو بریم حرم

بخاطر رباب ، بخاطر اشکای دخترم

پاشو یه کاری کن ببین محاصره ست حرم

ببین همه دور حسین حلقه زدن .. ببین دارن به خیمه ها نگاه بد میکنن ..

پاشو بریم حرم،  عمویِ خیمه

نذار بریزه آبرویِ خیمه

بعد زمین خوردنِ تو یه لشکر

نگاهشون رفته به سوی خیمه

بالاسرت خیلی خرابه حالم

دارن میخندن عزیزم به نالم

داری منو تنها میذاری اما

دلت میاد اسیر بشه سه سالم!

ببین قیامتِ ، حرم مهیای اسارتِ

تنها چیکار کنم ، حرمله اینجا فکر غارتِ

دارن میرن حرم ، ببین قیامتِ

یه ساله یه عده منتظرِ امشبن .. یه عده منتظرن شب تاسوعا برسه .. بذار راحت بگم حتی یه عده فردا شب خیلی حال گریه ندارن ، میره تا ظهر عاشورا فردا شب سنگینیِ شب دعا و شب مناجاتُ شب قرآنُ شب احیاس .. اما امشب شب گریه ست ..

سقایِ دشت کربلا اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل

حیفم اومد ؛ شب تاسوعا شب ساعتُ زمانُ خستگی نیست . حرم اباالفضل میری نگاه به ساعت میکنی مگه !! اصلا زمانُ نمیفهمی ..

رسید کنار شریعه ، دست برد زیر آب (خیلی این چند بیت بهت میچسبه تورو خدا دل بده) حیفه شب تاسوعا از دستت بره ..

دریا کشید نعره ، صدا زد مرا بنوش

عباس به آب رو نزد آب رو زد به عباس .. آب التماس میکرد یه ذره لباتُ تر کن

دریا کشید نعره صدا زد مرا بنوش

غیرت نهیب زد که به دریا بگو خموش

وقتی که آب را به رویِ آب ریختی

آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش

عبارت میگه ورمل الماء علی الماء .. سوال دارم ، چرا نفرموده چرا نمیگه ابی عبدالله آبُ ریخت رو آب؟! ورمل الماء علی الماء یعنی آبُ آوورد بالا محکم زد رو آب به قول یه اهل دلی میگفت انگار میخواست به آب یه سیلی بزنه

وقتی که آب را به رویِ آب ریختی

آمد چو موج در جگرِ بحر خون به جوش

گفتی به آب ، آب چه بی غیرتی برو

بی آبرو ، به ریختن آبرو مکوش

آوردمت به نزدِ دهان تا بگویمت

بشنو که العطش رسداز خیمه ها به گوش

تو موج میزنیُ علی اصغر از عطش

گاهی به هوش می آید گاهی رود زِهوش

در آب پا نهادمُ بر خود زدم نهیب

گفتم بسوز از عطشُ آب را منوش

باالله بود زِ رشته‌ی عمرم عزیزتر

این بند مشک را که گرفتم به روی دوش

یکی از القاب اباالفضل ،اَبَاالقِربَه ست ..  چرا به عباس میگن اَبَاالقِربَه ، یعنی پدر مشک چرا به عباس میگن پدر مشک ؟! چون وقتی دستاشُ زدن مثه پدری که بچشُ بغل میکنه مشکُ داد تو شکمش خودشُ انداخت رو مشک همه‌ی حواسش به مشکِ مبادا این مشک پاره بشه ..

نوشتن چهار هزار تیر انداز نه تیرانداز معمولی نه سرباز معمولی .. موکلین شریعه چهارهزار تیرانداز آموزش دیده بودن .. رو کنده ی زانو همه یه هدف داشتن .. الله اکبر ..

اون شمر ملعونُ اون شبث ملعون گفتن نباید این آب به خیمه ها برسه .. هرکی هر کاری میتونه بکنه .. کار به جایی رسید من این یه جمله‌ی مقتل بیچارم میکنه یه مرتبه دیدن فَوَقف العَباس مُتَحیِرا .. دیدن عباس متحیر ایستاد .. چرا متحیر؟! یک نگاه کرد دید مشک آبُ زدن .. آب داره رو خاک میریزه .. دیگه جلوتر نرفت نمیتونه برگرده دست نداره مشک نداره نمیتونه جلو بره چه کنه متحیر شد ..

این یک تیکه‌ی مقتلُ کار دارم ، توروخدا نگاه به صدای من و سینه‌ی خسته‌ی من هرکی هرجوری میتونه من هیچی نگه نمیدارم برای فردا شب همین امشب شب عاشورایِ ما است جوری برای عباس بمیریم که هیچکس نمرده ..

یک نگاه کرد دید دیگه راه به جایی نداره نه شمشیری نه نیزه ای نه مشکی نه آبی نه دستی ، شمر ملعون گفت آب تموم شد قصه ش ، دستم که نداره .. برید کار عباس رو تموم کنید .. اینو مقتلُ العباس مینویسه .. میگه میرفتن عده عده میرفتن دور عباس بدون شمشیر بود اما فرار میکردن .. شمر یقه‌ی یکی رو گرفت گفت مگه نمیگید دست نداره مگه نمیگید مشک آبشُ زدن مگه نمیگید بدن پر از تیره پس چرا کارشو تموم نمیکنید ؟! از اسب نمیندازیدش پایین .. از مادرش عذر میخوام یه نانجیب گفت شمر دست نداره شمشیر نداره اما دوتا چشم داره .. یه جوری نگاه میکنه زهرت آب میشه .. هیچکس جرات نداره جلو بره تا این چشما هست تا شنید چشماش هست ، صدا زد حرمله بیا .. یه کاری میکنم دیگه جایی رو نبینه .. تیرُ زد .. سر عباس رفت عقب .. یه جمله بگم روضه رو خوندن به جایی رسوندن که کلاه خود افتاد سر برهنه شد یه جمله میخوام بگمُ باهم داد بزنیم لا اله الا الله

عبارت مقتل اینو میگه ففلق حامته .. یه جوری عمودُ زد تا ابرو متلاشی شد .. از بالای اسب ...

یه سول دارم وقتی با صورت خورد زمین ، تیر کجا رفت .. سر عباسُ متلاشی کرد .. حسین ...

وقتی ابی‌عبدالله رسید یک دقیقه منو نگاه کنی من حرفمو زدم هر شهیدی که میومد بالاسرش با یک دست سر رو از روی خاک برمیداشت اما رسید کنار عباس آروم شمشیرشُ گذاشت زمین سرُ گذاشت رویِ زانوهاش .. یک نگاه کرد دید یک چشم با تیر از بین رفته .. تیر رو آروم از چشم زخمی در آوورد .. با گوشه‌ی آستین خون هارو پاک کرد .. دید چشم سالم داره گریه میکنه صدا زد تو چرا گریه میکنی من بی برادر شدم ؟! (من باید گریه کنم تو چرا گریه میکنی)

یه جمله گفته منو بیچاره کرده گفت حسین دارم برای شما گریه میکنم چرا برای من ؟! آخه الان شما سر منو از روی خاک برداشتی .. اما یک ساعت دیگه .. هیچکس نیست سر شما رو برداره ....حسین ...

عباس جان حق داشتی گریه کنی آقا حق داشتی گریه کنی هیچکس نبود سر حسینتُ برداره .. یه خواهر داشت زینب اومد برسه سر رو برداره ، اما دیر رسید به گودال .. وقتی رسید که

سری به نیزه بلند است در مقابل زینب

هر کی گره به کار داره .. شبِ باب الحوائجِ .. بیار دستتُ بالا .. فرمود هرجا روضه ی عموجانم عباس رو بخونن میام .. بیار دستتُ بالا :

یا صاحب الزمان .. یا صاحب الزمان ..

 

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 345 زمان : نظرات (0)

علی یا ایها الارباب غلامه حلقه در گوشم
که فردای قیامت هم علمدارم سر دوشم
علی یا ایها الساقی یل ام البنین عباس
ابالفضل علمداری همیشه پرچمت بالاس
ا
ی خامس آل عبا ای ساکن کرب و بلا
هستی کریم ابن کریم مثل امام مجتبی
چه خورشید و چه مهتابی

 چه ارباب و چه اصحابی
حسین جانم حسین جانم...............
تو سلطان سلاطینی تویی که جان و جانانی
خلاصه میشود آقا در عشق تو مسلمانی
عجب حلوا قندی تو امیر بی گزندی تو
عجب ماه بلندی تو که گردون را بگردانی
ای سایه ی روی سرم دلتنگم دلتنگ حرم
دوست دارم دوست دارم تو رو بیشتر از پدر مادرم
با این اشک و با این روضه

 خدا ما رو بیامرزه
حسین جانم حسین جانم...............

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 745 زمان : نظرات (0)

وصفِ تو ای روح وفا کار من و ما نیست

 یَغبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهدا کافیست

‌معنای ایثار، اباالفضل اباالفضل

تویی علمدار، اباالفضل اباالفضل

بر لبت اِنّی اُحامی اَبداً عَن دینی است، یا اباالفضل

 دست ردّت بر امان‌نامه عَدویَت را شکست، یا اباالفضل

نافِذُ البصیره‌ای ، ای عمود لشکر

لا تُطِعِ الکافرین ، ذکر تو تا آخر

‌معنای ایثار، اباالفضل اباالفضل

تویی علمدار، اباالفضل اباالفضل

 هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة وقتی که شعار ماست

در راه عزّت جان سپردن افتخار ماست

كِرامَتُنَا الشَّهادة شهادة

و لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا السَّعَادَة  

با تو برپا مکتب حق تا به روز محشر است، یَابنَ زهرا

با تو زنده امرِبه‌معروف و نهی‌از‌منکر است، یَابنَ زهرا

روی نی قاری شدی ، تا بمانَد قرآن

 تشنه ‌لب جان دادی و دین شده جاویدان

‌معنای ایثار، اباالفضل اباالفضل

تویی علمدار، اباالفضل اباالفضل 

 سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا که میخوانم

چشم‌ انتظار وارث خون شهیدانم

یا حُجَةَ الله یامهدی یامهدی

 بَقیَة الله یامهدی یامهدی

ای پناه مردم غم‌دیده‌ی دنیا بیا، یَابنَ زهرا

وارث عدل علی و رحمت طاها بیا، یَابنَ زهرا

نور حق در کائنات ، با تو گردد کامل

 ذکر ما ‘جَاءَ الْحَقُّ  وَ زَهَقَ الْبَاطِل  

یا حُجَةَ الله یامهدی یامهدی

 بَقیَة الله یامهدی یامهدی

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 668 زمان : نظرات (0)

شرم و خجالت رو ببین میون چشمای ترم
شرمنده ام آخه نشد آب برسونم به حرم
آرزوهام و کرد سراب
تیری که خورد به مشک آب
تویی مولا و منم تا جونی به تن دارم نوکرت هستم
منو خیمه برنگردون شرمندۀ روی دخترت هستم
چجوری زنده باشم
بیهوده بود تلاشم
اینقده زخمی هستم
نمی تونم که از جا پاشم
((یاسیدی یا مولا
حسین عزیز زهرا))
تیره شده آسمون از اشک چشات گریه نکن
قلب منو می سوزونه بغض صدات گریه نکن
زودتر برو خیمه داداش
برو به فکر من نباش
سر و دست و چشم من قربون تو و اشک و قلب صد پارَت
پاشو که دشمن هجوم بُرده سمت خیمه ها واسۀ غارت
اینا حیا ندارن
ترس از خدا ندارن
اینا توجّهی به
گریه ی بچه ها ندارن
((یاسیدی یا مولا
حسین عزیز زهرا))

رفتی حرم به خواهرت بگو حلالم بکنه
از طرفم به دخترت بگو حلالم بکنه
بگو به حضرت رباب
نشد براش بیارم آب

خدا رو شکر که ندارم چشم دخترت رو تنها نمی بینم

میون نامحرم و داداش خواهرت رو تنها نمی بینم

میون بازار شهر شام......

نمی بینم اسیرن میون مردها گیرن

تو شهر شام تو بازار تو مجلس حرام میمیرن

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1619 زمان : نظرات (0)

ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم، سقای طفلانم
داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم
من بی‌برادر چون کنم با این سپاه دون، در دامن هامون
بینم تو را در ابر خون، ای ماه تابانم، سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم، سقای طفلانم
خواهم برم در خیمه‌گه، ای گل تن پاکت، پیکر صدچاکت
ممکن نباشد یا اخا، محزون و نالانم، سقای طفلانم
برخیز و ای جان برادر کن علمداری، بنما مرا یاری
بی تو غریب و بی‌معین در این بیابانم، سقای طفلانم
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم، سقای طفلانم
بی تو یقین دارم که فردا زینب نالان، بر ناقه‌ی عریان
گردد سوار از راه کینه با یتیمانم، سقای طفلانم

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1552 زمان : نظرات (0)

آمدم آب به خیمه برسانم که نشد

چه قدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد

تیرِ نامرد اگر مانع مشکم میشد

میشد این آب شود چشمۀ زمزم که نشد

سعی کردم که نیفتم زِ رویِ اسب ولی

ضربِ آنقدر شتابان زد و محکم که نشد

بگو از من به رقیه که حلالم بکند

به خدا بعضی ها تو جمع ما هستن ، بعضی هایِ دیگه یه حساب دیگه روشون میکنن .. مثلاً میگن فلانی دیگه ردخور نداره کارُ بسپار بهش برو ، تا آخرش انجام میده. بچه ها هم همچین که مشکُ آوردن گفتن برید دیگه بخابید .. عباس با آب برمیگرده .. همینطور که زمین افتاده بود گفت حسین جان میشه بی ادبی کنم. گفت چیه عزیز دلم داداشم، گفت تا حالا یاد داری ازت چیزی خواسته باشم؟ نه عباسم ؛ ولی حالا ازت یه خواهش دارم . چیه عزیزِ دلم؟ داداش یه قولی بهم بده . حسین جان بدنمُ از اینجا تکون نده .. من نمیتونم تو چشمایِ بچه هات نگاه کنم ...

رد خون دستِ ساقی هنوزم رو لبه مشکه

گریه هایِ مشک پاره شبیه بارونِ اشکه

شونۀ زخمیِ نخلی شده تکیه گاه سقا

سویِ خیمۀ ربابه آخرین نگاه سقا

جایِ بوسۀ علی رو همۀ تیرا شمردن

آبرویِ پهلونُ کنار علقمه بردن ..

حسین داره برمیگرده ، اما چجوری ؟ پیاده، سواره اسبم نیست. افسار اسبُ گرفته .. خمیده خمیده  داره میاد .. این عمی العباس ؟.. یهو دیدن حسین بغضش ترکید .. خیمۀ عباسُ عمودشُ کشید .. این خیمه نشست .. بچه ها برید آمادۀ اسیری بشید .. ای حسین ..

هر چقدر که دوست داری اربعین تو مسیرِ نجف تا کربلا قدم بزنی ، با همۀ وجودتِ شب تاسوعا رو گریه کردی. ان شالله اربعین پایِ پیاده از نجف تا کربلا هر قدمی که برمیداری یه حسین میگی .. شبِ عباسِ .. کسی هست بی حاجت اومده باشه؟..

هرکی گرفتاری داره ذکر اباالفضل میگیره ..

امشب امتحان کن یه یا اباالفضل بگو حاجتت رو مدنظر بیار ، دستت رو بیار بالا با همۀ وجودت ناله بزن یا اباالفضل ...

جگرگوشه من ، دوست دارم عباس

یه چند تا سفارش ، واسه ت دارم عباس

غلامِ حسینی ، یدت باشه مادر

مبادا یه بارم بگی بهش برادر ..

*امشب شب آروم گریه کردن نیستا ، امشب ارمنی هام داد میزنن ..*

نزار غم بشینه ، به احساسِ زینب

تو باید که باشی سپر واسه زینب

باید که همیشه بمونی باهاشون

یادت باشه که قول دادی به باباشون

*یادته که علی صدات کرد، گفت همه بچه ها برن بیرون ، عباس تو وایسا کارت دارم .. زینبم توام بیا .. عباسم پسرم عزیزِ دلم*

عباس آرامش حسینم

سردار ارتش حسینم

نگذار تنها بشه حسینم

بهت قول میدم که ، دلی غم نبینه

قدِ زینبت رو نامحرم نبینه

نزارم مسیرش ، بیفته به بازار

نزارم بشه باز ، غمِ کوچه تکرار

تا من زنده باشم ، دلی خون نمیشه

گلِ باغ زهرا ، پریشون نمیشه

رقیه چشاش خیسِ بارون نمیشه

علی اصغرت جان و بی جون نمیشه

مادر ، سنگِ تموم میزارم

حتی ، وقتی که دست ندارم ..

مشک و با دندونم میارم ..

ای حسین.....

*خیلی ها امشب ، با یه حاجت هایی اومدن .. خیلی از شعرا تکراریه ، اما شب تاسوعا که میشه تکراری نیست. باید خوانده بشه .. باید باهاش اشک ریخته بشه .. بخونید شما هم : ..

سقایِ دشتِ کربلا اباالفضل اباالفضل

دستش شده از تن جدا اباالفضل اباالفضل

اُم البنین در کربلا نبودی ، واویلا واویلا

بر فرق عباست زدن عمودی ، واویلا واویلا

قد حسین بن علی تا شده ، واویلا واویلا

پایِ عدو به خیمه ها وا شده ، واویلا واویلا

بچه های رزمنده هستند من بی ادبی میکنم کربلایِ یک نوشتن رمز عملیاتُ که اعلام کردند «یا اباالفضل العباس ادرکنی» همۀ بچه هایِ رزمنده دیدن این قمقمه ها رو دارن باز میکنن .. آب ها رو رویِ زمین ریختن ..

زشته رمزِ عملیات یا اباالفضل باشه ما آب بخوریم .. میگه وقتی آمدیم نگاه کردیم رو زمین افتاده بودن این لبها خشک بود .. همچین که دست برد زیرِ آب این آب ها رو بلند کرد مقابل صورت فذکر عطش الحسین .. یادِ تشنگیِ بچه هایِ حسین افتاد .. یادش نمیره تو خیمه ها همه این دامن ها رو بالا زده بودن ، این شکم ها رو روی مشک هایِ نمناک گذاشتند .. همه منتظرن عمو آب بیاره .. آبُ رو آب ریخت ، مشکُ پر کرد. سمتِ خیمه ها به تاخت داره میره .. بچه ها صبر کنید عمو داره میرسه .. همینطور از گوشه هایِ چشم یه نگاه به سمت خیمه هایِ حسین ،  رباب صبر کن دارم میرسم .. همچین که داره به تاخت میاد ، یه نفر داد زد اگه یه قطره از این آب ها به خیمه ها برسه ، یه نفر از ما زنده نمی مونیم ..

همه دورشو گرفتن ، (دیگه ساکت نباید باشیا ..) یه نفر پشتِ نخلستان ها کمین کرده .. آروم آروم (همه میترسن ، شیر حیدرِ) آروم آروم پنهان شد ، اومد جلو ، شمشیر و بلند کرد دست راستُ زد ..  وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا یَمینی، اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی .. دست از حسین بر نمیدارم ... اومد جلوتر دیگه دست نداره .. خدا عباسُ کمک کن ، آبرویِ عباس نره .. اومد جلوتر ، یه نفر دیگه شمشیر و بلند کرد دست چپ و انداخت .. این مشک رو به دندان گرفت .. تصور کنید بیچاره میشید .. رو اسب نشسته ، همینطور افسارِ اسبُ با پاها گرفته .. مشکُ هم به دندان ، دیدن نمیتونن کاری بکنن .. اون نانجیب بلند شد گفت من میدونم چطور زمین گیرش کنم .. تیر و کمانُ برداشت .. همچین که این تیر به این مشک خورد ،یه آهی زیرِ لب کشید ..

آه .. مادر جان کجایی ببینی آبرویِ پسرتو بردن

حرم از داغ تو دیگر دل ما سر دارد

هیچ کس نیست که بعد از تو علم بردارد

جبرئیل است که افتاده زمین یا که تویی

چقدر پیکر صد پارۀ تو پر دارد

گر سرت را سر زانو بکشم میریزد

سر تو بس که جراحات مکرر دارد

به که گویم که علمدارِ رشیدم حالا

قامتی با قد یک طفل برابر دارد

*بعضی از حرفها برا عاشورا و تاسوعاست ، تذکرة الخواص آمده ابن جوزی نقل می کند ، میگه همچین که زمین افتاد حرمله یه عده رو جمع کرد ، گفت بیایید بریم دورش .. همه آمدن دورِ این شیرِ حیدر حلقه زدن .. (تصور کن ، یه شهیدی افتاده همه جمع شدن .. همه دارن میزنن .. این عالِم میگه ، این قدر عباسُ با شمشیرُ نیزه زدن دستها که هیچ .. این عالم میگه پاها هم از بدن جدا شد)

علی اکبرُ ابی عبدالله عبا را پهن کرد این بدنُ برگردوند خیمه .. عباس بود کمکِ حسین کنه .. اما دیگه الان نه عبا داره .. نه کسی هست کمک حسین کنه .. تا اومد ، یه نگاه به عباسش کرد ، همینطور متحیر به این بدن داره نگاه میکنه*

یک نفر گفت چرا دست گرفته به کمر

یک نفر گفت حسین داغ برادر دارد

گر تو اگر پا نشوی نوبت گودالِ من است

شمر پیش نظرت دست به خنجر دارد

ولدی گفت به تو مادر من ایوالله

همه دیدن که عباس دو مادر دارد

گفت عباسم ، دیدی مادرمُ ؟ گفت آره برادر دیر رسیدی حسین ..

وقتی رفتی آروم آروم

من شدم غریبُ مظلوم

غم می بارید از سر و روم

وقتی دستاتو بریدن

صدای مادرم اومد

یهو گفت آخ زخم بازوم ..

عباس ،دیدی چطور دست به کمر گرفته بود

عباس ،چادر نخ نماشُ سرگرفته بود

عباس ،دستی نداشتی اشکشُ خوب کنی پاک

عباس ،واسه همین بازوتُ میزدی رو خاک

آره حسین .. دیدم همینطور دست به کمرش گرفته .. هی صدا میزنه: پسرم .. منم میخام ادب کنم نمیتونم از جام پاشم .. ای حسین ..

همچین که اومد کنارِ این بدن (حرفه آخرم باشه)آقاجان من از شما معذرت میخام، نمیخواستم این روضه رو بخونم اما یاد اون داستان افتادم به آن بزرگوار که خواننده بود گفت چرا روضه ما رو نمیخونی؟ آقا اومدبارها خواندن گفت نه اینجوری که من میگم روضه بخون ..

یه نفر که بالا بلندی باشه ،تیر تو چشم رفته .. یه چیزی تو چشمت بره اذیت میشی ،میخای سریع دست بزنی .. این تیرُ بینِ دو زانو قرار داد .. تیرُ از چشم میخاد دربیاره .. کلاه خود از رو سر ، زمین افتاد. اون نانجیب از دور رسید ، عباسی که میگن تویی؟.. گفت آی نامرد ، یه موقعی اومدی عباس دست به بدن نداره(خاک به دهن من اگه شب تاسوعا نبود نمیگفتم اما چون شب تاسوعاست از امام زمانم معذرت میخام) گفت تو دست نداری ، من که دارم .. این عمودُ بلند کرد .. آورد بالا .. حسین از دور ، نزن نامرد .. زینب از دم خیمه ، نزن نامرد .. رقیه داره میگه نزن نامرد .. یهو این نامرد عمود آهنُ زد صداش بلند شد اَخا .. حسین ..

 

تعداد صفحات : 14

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 116
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 346
  • آی پی دیروز : 484
  • بازدید امروز : 1,091
  • باردید دیروز : 5,239
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 21,504
  • بازدید ماه : 102,124
  • بازدید سال : 1,312,048
  • بازدید کلی : 19,817,876